اولین سفر زیارتی
هفته پیش برای اولین بار رفتم مشهد و مشهدی مهرسا شدم من و بابا و مامان و دوتا مامان جونی ها هم با ما اومدن با هواپیما رفتیم راستش اولین بار هم بود که سوار هواپیما میشدم از قبلنا هر وقت ابر تو آسمون میدیدم میگفتم " پیما" . توی هواپیما حسابی حوصله ام سر رفته بود و هی از پیش مامان بابا میرفتم پیش مامان جون و هی برمیگشتم کلا در رفت و آمد بودم هواپیما هم تاخیر داشت و ساعت یک شب تازه رسیدیم هتل . همکارای بابایی هم با خانواده هاشون بودن اون موقع همه بچه ها خوابیده بودن و فقط من بودم که توی لابی هتل سر و صدا راه انداخته بودم همه تعجب که این بچه پس کی می خوابه تازه توی اتاق هم کلی بازی کردم تا 2و نیم دیگه خوابیدم . توی حرم مثل اینکه تازه فضای باز...
نویسنده :
مهرسا
8:51